یک بار با مامانم تلفنی حرف میزدم و مامانم میگفت بعضی ها از ایران که می آیند اصلا کم رویی یا رو درواسی نمیکنند و هر چی میخواهند خیلی رک و راست می گویند. پرسیدم چطور، مگه چی شده؟ گفت با یکی از دوستانمون که تازه از ایران اومده بود رفته بودند بیرون و سر ظهر رفتند که ساندویچ بگیرند. اول مامانم سفارش داد و گفت من ساندویچ ترکی (یعنی بوقلمون) می خواهم. طرف هم گفت من هم ترکی می خواهم. من گفتم خوب چه اشکالی داره اون هم می خواست. مامانم میگفت آخه بعضی ها رودرواسی میکنند و جلوی دیگران بخصوص یک ایرونی دیگه نمی گویند من هم ترکی میخواهند. من گفتم خوب شاید اون هم خیلی ترکی دوست داره و برای همین این را سفارش داد. مامانم گفت نه بابا متوجه نمیشی، من گفتم من ترکی می خواهم، اون گفت من هم ترکی میخواهم. من گفتم یعنی بهت بر خورده که چون تو ترکی می خواستی اون هم همین را میخواست. مامانم گفت اه اصلا نمی فهمی، من گفتم من ترکی می خواهم، اون گفت من هم ترکی میخواهم. من گفتم خوب چون تو ترکی می خواستی کس دیگری اجازه نداره ترکی سفارش بده؟ مامانم گفت اینقدر برای من ادا در نیار، من گفتم من هم ترکی می خواهم، اون گفت من هم ترکی میخواهم. من گفتم من نمی فهمم چه عیبی داره که هر دو مثل هم سفارش بدید. فکر کنم دست کم مامانم ۱۰ بار این را برای من تکرار کرد تا اینکه بالاخره متوجه شدم که منظورش از هم "همچنین" نیست بلکه منظورش گوشت خوکه
It had taken a couple of weeks of negotiation but Joe finally got the deal he wanted and drove out of the dealership in his brand new Explorer. His girlfriend knew his real motivation for buying a utility vehicle was because he loved to go four-wheeling on Saturdays with his friends and felt a little conspicuous when he was always doing the "riding" and never the driving. Joe arrived and ran into her house as excited as a nine-year-old boy with his first bicycle. Mary was working at her computer as Joe came up behind her, gave her a big kiss on the cheek and said, "C'mon, c'mon, let's go! Let's go for a ride." They jumped into the Explorer and headed out of town. After a few minutes, Joe pulled over to the side of the road and invited Mary to drive. She got behind the wheel and found that she really enjoyed the sensation of sitting up so high with a great view of everything ahead of her. Joe instructed, "Hang a left here" and as Mary follow...
Comments
Post a Comment