Skip to main content

Posts

Showing posts from April, 2024
کلاس اول دبیرستان که بودیم یک روز سر کلاس تعلیمات اجتماعی بودیم و ۵ شنبه زنگ آخر بود و هیچ کس حوصله درس نداشت. همینطور که آقای ملک نژاد درس میداد بچه ها زیر لب میگفتند اوووو و یواش یواش صدایشون را بالاتر می بردند و تا  آقای ملک نژاد بر میگشت پای تخته چیزی بنویسد تقریبا همه دیگه فریاد میزدند اوووو که البته باعث میشد  آقای ملک نژاد بر گردد و همه ساکت بشوند و دوباره سیکل از اول شروع بشه. چند باری این کار تکرار شد تا اینکه آخر  آقای ملک نژاد در اومد گفت من نمیدونم امروز شماها چتون شده، تا من میام دو کلام حرف بزنم همه شروع می کنید با هم زوزه کشیدن  
While sitting at a Denny’s on Sunset Boulevard at 2 a.m., the poppy L.A. punk band led by Belinda Carlisle narrowed their list of possible names down to two: The Misfits (after the   Marilyn Monroe   film of the same name) and   The Go-Go’s . They checked the dictionary and discovered the latter term means “effervescent and fun,” as Carlisle   told   CBS Sunday Morning , and that fit the group’s sound perfectly. There’s still some confusion about the apostrophe, though.  
پنج تا انگشت بودند، یکیشون خر بود، یکیشون گاو بود، یکیشون اسب بود، یکیشون شتر بود و یکیشون سگ بود. اول همه انگشتها با هم اختلاف داشتند اما بعد با هم آشتی کردند ومتحد شدند و گفتند بریم به جنگ شاه. حسابی با شاه جنگیدند و بعد با اون هم صلح کردند. بعد شروع کردند با هم رقصیدن. شتره چون قدش بلند بود همینطور که میرقصد از پشت خورد زمین و خونریزی مغزی کرد و مرد. همه رفتند و شتر را خاک کردند ولی سر تشیه جنازه شتر شاه میرقص ی د. همه عصبانی شدند و گفتند تو برای چی داری میرقصی، ما همه ناراحتیم این مرده. اما شاه جواب داد به من چه، توی کشور من رسم این است که هر وقت کسی میمیره سر تشیه جنازه اش برقصیم. دوباره همه شروع با هم جنگیدن اما دوباره با هم صلح کردند و شروع کردند با هم رقصیدن  
Want the best of both worlds? Start by watching Natasha Behnam on Max’s The Girls on the Bus , and then have her throw you an Iranian American dinner party. Great vibes required for entry. The California-born actress has always had bright dreams and even brighter taste buds. Much of that is due to her family, who immigrated to America from Iran in 1979, bringing their strong traditions, cultures, and cuisine along. Many of Behnam’s fondest memories revolve around the kitchen when she was growing up and the lessons she learned from her grandmother — including to take your time . But Behnam’s time is now, both personally and professionally. Behnam stars as Lola Rahaii in Max’s new series, a political drama that follows four journalists tasked with following the election’s presidential hopefuls. Lola is a bright personality in the group: A confident, outspoken TikTok star who cares about helping the younger generation better understand politics, even when others underestimate h
یک بار در ایران در یک خونه ۲ طبقه کسی سر توالت طبقه بالا نشسته بود و در همون موقع بیرون هم کسی داشت گلها را آب میداد. طبقه بالا همینطوری همیشه فشار آب کمتر بود و با باز بودن شلنگ بیرون دیگه خیلی ضعیفتر هم شده بود. شخصی که سر توالت بود آب را تا ته باز کرده بود (که ظاهراً باز هم خیلی فشارش را بیشتر نکرده بود) و مشغول آب ریختن و تمیز کردن بود که آب دادن گلها هم تموم شد و شلنگ بیرون را بستند. با این کار یک دفعه فشار آب داخل زیاد شد. طرف گویا خیلی محکم شلنگ سر توالت را نگرفته بود چون با زیاد شدن فشار آب درون یک دفعه شلنگ از دستش شلیک شد و مثل مار شروع کرد به خود پیچیدن و به همه جا آب ریختن. طرف سر در نیاورد چرا یک دفعه اینجوری شد اما سعی کرد شلنگ را بگیرد و آن را تحت کنترل در آورد اما شلنگ به قدری وحشیانه پیچ میزد و آب میپاشید که خیلی زود طرف بی خیال شد و برای اینکه بیشتر از این سر تا پایش خیس نشود در حالیکه داد میزد کمک از توالت دوید و اومد بیرون  
In fall of 1993 I applied for World Cup tickets by mailing in my application. Around the same time the song "mmmm mmmm mmmm mmmm" was on heavy rotation on the radio and its stupid chorus line always made me laugh. While my application wasn't picked in the random ticket lottery, however,in April of 1994 I received a letter indicating that some tickets were returned by sponsors and were available on a first come first serve basis provided that I was able to get through on the phone line given and that the tickets hadn't already been scooped up. Delighted at the possibility of obtaining World Cup tickets I sat on the bedroom floor and began laughing. But then I decided to let out my laughter by saying mmmm. The more I laughed, the more I mmmm'd and the more I mmmm'd, the more I laughed. This cycle of mmmm'ing continued for at least 15 minutes. After calling non stop for 2 hours and getting a busy signal I finally did make it through and got my hands on 4 of t
سال چهارم آقای قمیسی برای انتگرال داشت توضیح میداد و میگفت که “ توی کتابتون هم از انتگرال اسم برده میشه و هم از تابع اولیه و جوری نوشته شده که انگار اینها دو تا چیز مختلف هستند اما در واقع یک چیزند و فقط ۲ اسم مختلف داره و بیخود لوس بازی در آوردند که ۲ تا اسم بهش دادند. مثل این آدم های داهاتی که توی داهات خودشون اسمشون حسن علی جعفر است ولی تا پایشون به تهران می رسه اسمشون میشه زی زی …. حالا درسته که حسن علی جعفر اسم مد روز نیست اما دیگه اینجوری هم نباید عمل کرد  
Ani Armstrong was on shark tank with a new design for bicycle seats. She described the limitations she faced when trying to ride her bike in Iran.
بعد از احتمال خراب شدن غارمون تصمیم گرفتم ببینم چی بر سر این غار اومد. اول میخواستم بگویم با غیرت و تعصبی مثال زدنی این کار را دنبال کردم ولی به جایش میگم پژوهشهای روز افزون من سرانجام نتیجه داده و آخر و عاقبت این غار برایم مشخص شده. برای پی بردن به این موضوع ابتدا به موقعیت جغرافیایی و چند عکس قدیمی از این غار نگاه کنیم تا شکل و شمائل و ظاهر آن توی ذهنمان بیاید. این غار در مسیر تله کابین از پارکینگ به طرف ایستگاه دو بود در نقشه حدودا بعد از باشگاه تیر اندازی با کمان و پیچ 360 درجه مقابل بود. در عکسهای بعدی شکل خود غار پیداست که در گوشه بالای راست دهانه آن محل اتصال سه سنگ مختلف است. سنگ پایین به شکل یک مثلث متساوی الساقین قائم الزاویه است. سنگ گوشه کم و بیش مستطیل است و سنگ چپ شکل خاصی ندارد اما در سمت راست آن قدری تو رفتگی دارد. همچنین در سمت راست غار یک حفره کم عمق هم دیده میشود. دو تصویر اول در زمستان سال 1370 و سه تصویر بعدی در تابستان سال 1384 گرفته شدند. تصویر بعدی مربوط به تابستان سال 1394 است. در اینجا محلی است که من آن را نواحی غار میدانستم. در عکس سق
Emil Beheshti was on the King of Queens episode "Like Hell".  
کلاس پنجم که بودم هر صبح سر صف یکی از بچه ها یک چیزی می خوند که ما باید آمین جواب میدادیم که اینطوری شروع میشد: "خداوندا، تو را شکر می کنیم کا ما را با خودت آشنا فرمودی و جزو موحدین قرار دادی..." یک صبح که یک پسره داشت می خوند اشتباه کرد و خوند: "خداوندا، تو را شکر می کنیم کا ما را با خودت آشنا فرمودی و جزو موحدین قاد - ری..." همه زیر لب خندیدند بجز من که بلند بلند خندیدم که البته بعدش معلمین و ناظم تلافی اش را سرم در آوردند  
Freshman year in high school I had a classmate named Firooz who would get extremely agitated when we asked him what would happen to him if he ever went to Mecca.
به مناسبت ۲ گلی که دژاگه در اولین بازی ملیش به قطر زد ۲ تیتر در نظر داشتم: "اشکان اشکان قطر را در آورد" یا اینکه "اش کان قطر گذاشت"  
In the early 90s Richard Marx explained that at times when he was away from home a tune would pop into his head for which he would want to write a song. Fearing that he would forget the tune, he would find a public phone, call home and sing it into his answering machine.
کی یادشه در دهه ۶۰ هجری، یک برنامه ای بود در برنامه کودک و یک مشت بچه مدرسه ای بودند و نمایش میدادند و یک قسمت یک معلم جدید اومده بود که خیلی اخمو بود. برای اینکه به اون نشون بدهند که چقدر اخمو هست یک روز همه بیرون ایستادند و هر کدومشون هم اخم کردند و معلمه به هر کدوم که می رسید می گفت چکار داری میکنی و طرف جواب میداد ما داریم اخمو بازی می کنیم. معلمه هم آخرش عصبانی شد و دنبالشون کرد و گفت الان بهتون نشون میدم اخمو بازی یعنی چی. همین که دنبالشون میکرد یک دفعه یکی از بچه ها ایستاد و گفت استوپ. معلمه هم دنبال یکی دیگه کرد و اون هم گفت استوپ و دنبال کردنشون تبدیل شد به بازی استوپ که باعث شد آخرش همه از جمله خود معلمه با هم بخندند. فکر میکنم اسم برنامه بود "محله ما".
In 1998 one day when I was at work at Pratt & Whitney I called my own number and left a message on my answering machine singing the song "It's slaughter" that was performed on Saturday Night Live. When I got home I excitedly listened to the message.
آمریکا را کریم پوست کلفت کشف کرد  
I wouldn't mind punching the annoying lady from the Jardiance commercial in the nose. Also the yellow outfit that she looks impressed about and changes into looks absolutely horrendous. Almost like sofa covers that we had in the 80s.
سر کلاس چهارم هم که بودیم سر کلاس فارسی موضوع روان شناسی بود و معلم گفت قبل از اینکه این را بخونیم من قدری در مورد روان شناسی صحبت کنم که البته جزو درس نیست و فقط برای معلومات خودتون میگم. و شروع کرد توضیح دادن که دو جور روان شناسی داریم، روان شناسی انسانها و روان شناسی حیوانات. همینطور که اینها را توضیح میداد بچه ها هم بین خودشون صحبت میکردند و زیاد گوش نمی دادند که آخر به معلم بر خورد و گفت این اصلا واجب نبود که من چنین توضیحاتی برای شما بدم و فقط چون فکر کردم علاقمند هستید دارم این اطلاعات را به شما میدم و اینجوری از من تشکر می کنید؟ اصلا روان شناس حیوانات باید بیاد و شماها را معالجه کنه... خودش با این حرفش ناراحت شد و گفت خاک بر سر من که یک چنین حرفهایی از دهنم در اومد و گذاشت و از کلاس رفت بیرون. البته ما رفتیم یک جعبه شیرینی خریدم و از دلش در آوردیم. آقای صادقی روحت شاد  
Just hours after he was suspected of killing a UTC student Tuesday in Hixson, the alleged shooter took to Facebook to share a local TV news story about the attack. The accompanying message? A series of four laughing emojis. "You shared this and laughed?" wrote one commenter. " ... I hope they never let you out since you don't have any respect for living breathing human beings." Later Tuesday, police arrested 20-year-old D'Marcus White and charged him with criminal homicide and aggravated robbery in the shooting death of 24-year-old Mohammad Sharifi. Police say Sharifi was trying to sell his XBox One to White when he was shot and killed in the parking lot of a Hixson Pike apartment complex. The incident happened at 12:18 p.m. at River City North Apartments, 3825 Hixson Pike. When police arrived on scene, they found Sharifi lying in the parking lot, unresponsive. Sharifi, whose address is listed in Brentwood, Tennessee, was taken to a loca
یک زمانی بود که آلمان لباس اولش سفید/سیاه/سفید بود و لباس دومش سبز/سفید/سبز. فرانسه آبی/سفید/قرمز بود و لباس دومش سفید/آبی/سفید. انگلستان لباس اولش سفید/سیاه/سفید بود و لباس دومش قرمز/سفید/قرمز. پرتغال لباس اولش نارنجی/سبز/نارنجی بود و لباس دومش یک دست سفید. این روزها به نظر میاد تیمها صبح روز مسابقه در کشوشون را باز میکنند و هر لباسی که رو هست را برمی دارند و میپوشند  
The victim of North Vancouver’s first homicide of the year has been identified as Rostam Poulad-Noshiravan. The 69-year-old man, known in the Iranian community as “The Ticketmaster” was not known to police. Evidence showed that the shooting, which took place near the front door of the residence, was a targeted hit. Police said a grey or silver import-syle car was seen driving away from the crime scene in the 4000-block of St. Georges Avenue at around 1:15 p.m Saturday. The Lionsgate and Iron Worker’s Memorial bridges were partially shut down as police searched cars for the suspect. Friends said Poulad was a well-known member of the Iranian community who sold tickets to Iranian concerts and shows in town. “He made all Iranian[s] happy,” a family friend said. “And he [sold] the ticket to all Iranians….he was such a nice guy.” “We loved him so much,” another friend said through tears. “I can't believe it. Who did that to him?” “The victim’s family are shocked by this
یک روز آقا مصطفی اومد و ته خیابون رید. چند روز بعد عباس آقا اومد و روی انی که اونجا بود رید. چند روز بعد آقا سیامک اومد و روی انی که اونجا بود رید. چند روز بعد آقای گودرزی اومد و روی انی که اونجا بود رید. چند روز بعد ژینوس اومد و روی انی که اونجا بود رید. چند روز بعد بابک آقا اومد و روی انی که اونجا بود رید. چند روز بعد اردی اومد و روی انی که اونجا بود رید. چند روز بعد آقای ترازو دار اومد و روی انی که اونجا بود رید. چند روز بعد آقا کامی اومد و روی انی که اونجا بود رید. چند روز بعد مایکل بولتون اومد و روی انی که اونجا بود رید. چند روز بعد فاطی گوزو اومد و روی انی که اونجا بود رید. این اتفاق چند سال پشت سر هم تکرار شد تا اینکه اونجا به یک کوه بلند تبدیل شد. یک روز مردم محله جمع شدند و گفتند اینجا قبلا کوه نبوده. پس این کوه از کجا پیدا شده؟ تصمیم میگیرند که با بیل بیفتند به جون کوه و ببینند زیرش چیه. چندین روز مردم با بیل ان ها را میزنند کنار تا اینکه سر انجام میرسند به کف خیابون و می بینند چیزی اونجا نیست. بعد همه شروع میکنند با هم رقصیدن  
Elahe Izadi of the Washington Post included the Ms. Swan sketches on a list of the "20 defining comedy sketches of the past 20 years" in 2019, writing that they were "among the most widely remembered of Mad TV's work". In 2019, the Washington Post's Elahe Izadi called Ms. Swan an example of "the kind of 'problematic' stuff TV networks used to air" and "'edgy' comedy from the early aughts that more overtly trafficked in racial stereotypes".
این شعر در مورد کی سروده شده؟ ژول را مبین که این چنین کرده است کمین آسان بخورد گل ژول از راه زمین  
In the late 70s I thought at one point in the theme song to "The New Adventures of Huckleberry Finn" said "Here comes the elephant and here comes the bear" while in fact it said "Look out, my chum, now! Welcome aboard!"  It is possible that my confusion was due to the theme song of another show called Noddy which featured the line "I pass the ark, the Noahs live there and so does the elephant and so does the bear".
برای بازی پرسپولیس و بانک تجارت با اردی و کامیار رفته بودیم استادیوم آزادی. البته قبلش بازی پاس و بانک تجارت بود که وقتی ما رسیدیم دیگه آخرهایش بود و پاس ۶-۰ جلو بود اما قبل از پایان بازی پورا یک گل زد و بازی ۶-۱ تموم شد. من نمی دونم از کی تا حالا کامیار طرفدار پورا شده بود اما با این گل کلی خوشحالی کرد و پورا را تشویق میکرد. اون سال بانک تجارت کاری مانند تیم کشاورز کرده بود (البته نه به همون شدت) و امتیاز تیم دیگری (بوتان) را خریده بود و تعدادی بازیکن خوب از تیمهای دیگه آورده بود و اگه اشتباه نکنم این فصل در لیگ تهران پنجم شد. دایی اون موقع در بانک تجارت بازی میکرد البته هنوز معروف نشده بود. از ملوان محمد احمدزاده را خریده بودند و از بنگلادش ملی پوش سابق بیژن طاهری را آورده بودند. از استقلال هم شکورزاده را آورده بودند. استادیوم پر پر بود و مطابق معمول، اگر چه استقلال بازی نمیکرد، اما تماشاچیهایش در استادیوم حضور داشتند تا حریف پرسپولیس را تشویق کنند. بانک تجارت هم که کاملا از این موضوع خبردار بود بجای لباس معمول سفیدشون در این بازی با لباس یک دست آبی به میدان اومدند. باز