ایران که بودم در طول سال اسم مربیان و بازیکنانی که بنظرم خیلی خوب بودند را توی یک دفترچه مینشتم. بعضی از آنها معروف بودند اما بسیاری هم هنوز معروف نشده بودند و طی چند سال آینده تازه بقیه دنیا قابلیت های اونها را کشف میکردند. اینی که گذاشتم مال سال ۱۹۹۱ است که آخرین سالی بود که این کار را کردم. آخر صفحه هم تیم های ملی که بنظرم از همه بهتر بودند را می نوشتم (در آن سال فرانسه، انگلیس و آرژانتین را نوشتم). قبل از اینکه بازیکنی را با خودکار بنویسم اول با مداد در پایین صفحه می نوشتم که معنی آن این بود که هوای این بازیکن را داشته باش و اگر بازی خوبش ادامه پیدا میکرد اسمش را با خودکار وارد می کردم. از اونجا که خیلی اون موقع توی تلویزیون بازی نشون نمی دادند و اینترنت هم نبود بیشتر اطلاعاتم را باید از طریق خوندن مجلات و روزنامه می گرفتم. برای همین بیشتر اونهایی که نوشتم فوروارد هستند چون میشه خوند که فلانی چند تا گل زده ولی هیچ کس نمی نوشت فلان دفاع چند بار جلوی حملات حریف را گرفته. مال سال ۱۹۹۲ را هم شروع کرده بودم و چندتا بازیکن را با مداد وارد کردم (جورج ویا، مارک هیوز و استفان اففنبرگ) اما چون همان اوایل سال اومدم آمریکا دیگه دنبال نکردم. سال ۹۱ هم چندتا را با مداد نوشته بودم که آخرش نتوانستند به اندازه کافی بدرخشند که وارد لیست من بشوند (سوزی از فرانسه، ریدل از آلمان و مئولا از آمریکا که البته میبینم ریدل را آخرش با خودکار وارد کردم اما گویا یادم رفت اسمش را با مداد پاک کنم). ایول به استعداد دانشگاه شریف من که بیشتر بازیکنان خوب را سال ها قابل اینکه معروف بشوند شناسایی کرده بودم. همین پاپن را که سال ۹۱ گل کرد و مرد سال اروپا شد از سال ۸۹ توی دفترچه من بود یا ویا که سال ۹۵ مرد سال اروپا شد که از ۹۲ من هوایش را داشتم. من این لیست را از سال ۱۹۳۰ شروع کردم (یعنی بازیکنان از سال ۱۹۳۰ به بعد). یک بازیکن که در لیست من بود آلن اسمیت از انگلیس و آرسنال بود که نمیدونم چرا تیم ملی انگلیس خیلی تحویلش نمیگرفت اگر چه هر سال یکی از بهترین گل زنهای لیگ بود. خوب یادمه که بازی اش را دنبال می کردم و اسمش را با مداد نوشته بودم و در سال ۱۹۸۹ که در یک بازی دوستانه آرسنال ۲-۰ تیم ملی فرانسه را برد و اسمیت یکی از گلها را زد اسمش را با خودکار وارد کردم. روماریو را هم میبینم که به اسم فاریاس وارد کرده بودم
It had taken a couple of weeks of negotiation but Joe finally got the deal he wanted and drove out of the dealership in his brand new Explorer. His girlfriend knew his real motivation for buying a utility vehicle was because he loved to go four-wheeling on Saturdays with his friends and felt a little conspicuous when he was always doing the "riding" and never the driving. Joe arrived and ran into her house as excited as a nine-year-old boy with his first bicycle. Mary was working at her computer as Joe came up behind her, gave her a big kiss on the cheek and said, "C'mon, c'mon, let's go! Let's go for a ride." They jumped into the Explorer and headed out of town. After a few minutes, Joe pulled over to the side of the road and invited Mary to drive. She got behind the wheel and found that she really enjoyed the sensation of sitting up so high with a great view of everything ahead of her. Joe instructed, "Hang a left here" and as Mary follow...
Comments
Post a Comment