یک بار توی ایران یک تعداد مهمون داشتیم که چند روزی با ما مونده بودند. یک روزش بجز اونها مهمونهای دیگه هم داشتیم. من توی حیاط با پسر کوچیکتر آنها (که اسمش را میگذاریم حسن علی جعفر) داشتم بازی می کردم. نمیدونم چکار کرد که از دستش عصبانی شدم و داد زدم "حسن علی جعفردیوونه". البته می خواستم بقیه اش را هم بگم (نصف کونش بیرونه) اما ترسیدم مامان و بابام بشنوند. اما یهو دیدم خودش شعر منو تموم کرد. البته کمی با تغییر آن را خوند و بجای "نصف کونش بیرونه" گفت "سوراخ کونش میونه". من دوباره تکرار کردم "حسن علی جعفر دیوونه" و اون هم دوباره جواب داد "سوراخ کونش میونه". دیگه من هیچی نگفتم و دیدم خودش تمام شعر را می خوند و هی آن را تندتر می خوند و همینطور که بلند بلند می خوند "حسن علی جعفر دیوونه، سوراخ کونش میونه" بالا پایین میپرید و میرقصید. چند دقیقه پشت سر هم این کار را تکرار کرد و بعد یک دفعه در باز شد و برادرش با قیافه عصبانی اومد بیرون و به اون گفت چکار داری میکنی؟ حسن علی جعفر اول ترسید که میخواهند اون را دعوا کنند چون فکر کردند داره به من این حرف را میزنه و برای همین سریع گفت چیه دارم به خودم میگم. برادرش هم گفت به درک که به کی داری میگی، همه توی اتاق دارند صدایت را میشنوند. فکر می کنم بعد از این حرف هم چند بار محکم خوابوند توی گوشش.
It had taken a couple of weeks of negotiation but Joe finally got the deal he wanted and drove out of the dealership in his brand new Explorer. His girlfriend knew his real motivation for buying a utility vehicle was because he loved to go four-wheeling on Saturdays with his friends and felt a little conspicuous when he was always doing the "riding" and never the driving. Joe arrived and ran into her house as excited as a nine-year-old boy with his first bicycle. Mary was working at her computer as Joe came up behind her, gave her a big kiss on the cheek and said, "C'mon, c'mon, let's go! Let's go for a ride." They jumped into the Explorer and headed out of town. After a few minutes, Joe pulled over to the side of the road and invited Mary to drive. She got behind the wheel and found that she really enjoyed the sensation of sitting up so high with a great view of everything ahead of her. Joe instructed, "Hang a left here" and as Mary follow...
Comments
Post a Comment