شیپورچی خیلی خره و پدر پسر شجاع روی سر خانوم کوچولو رید و گفت آقا اجازه جواب میدم زود تند سریع جواب میدم هر آدمی تو دستهاش ۱۱ تا انگشت داره و همیشه بیداریم زرنگ و هوشیاریم و حنا دختری در مزرعه گلدوزی میکرد چون علی کوچولو خونه شون در داره حیاتش باغچه داره زورو ضد ضربه واترپروف خشتکش پاره شد و گالنی در مدرسه والت خیلی خیکی بود و بچه ها با هم میخواندند ما بچه های نازنازی به این خوبی تمیزی از دوره گردهای محل نمیخریم هیچ چیزی و لوسین زد پای دنی را شکوند و آنت را حامله کرد و هاچ ننه اش را پیدا نکرد ولی بجاش بل و سباستین با هم عروسی کردند و توی عروسی با هم خوندند ك مثل کپل صحرا شده پر ز گل و مردم هم جواب دادند آفرین صد آفرین هزار و سیصد آفرین آقا و سگ خوب و نازنین و آقای چاق رفت توی زباله دان تاریخ و با هم میگیم یک صدا بازی شادی تماشا و سلطان به سلطان بانو گفت کسر خواب داریم ما چون باربا پاپا عوض میشه و شیلا داد زد سنباد جونم چون زن آقای گرفتار ۹ تا بچه زاییده بود و بنابراین مادربزرگ قلی به اون گفت قلی جون این یک ضرب المثله و در جام وحدت شعار میدادند هیچ اشکالی نداره بازی ادامه داره و دماغ ژان وال ژان مثل مستطیل بود و زهره و زهرا خیل سکسی بودند البته نه به اندازه فلون در خانواده دکتر ارنست و کار و اندیشه با هم هستند همیشه و با هم حرص حرص حرص میخورند چون چیز میخواهند همون چیز دیگه و دوست چوبین یک قورباغه توی دهانش زندگی میکرد و بازم مدرسه ام دیر شد حالا چکار کنم پس بریم تا از نزدیک کارهاش را نظاره کنیم بلکه بتونیم مشکلش را چاره کنیم
I remember when I first arrived in the US due to the different culture I was brought up in, the folks in town teased me and considered me "not right" and implied slight mental illness or simply being different. I was in a relationship of some kind with this girl in town. She once told me, “Everybody thinks I should be afraid of you, but I’m not.” The town's sheriff would take photographs of us and follow one or both of us in his vehicle. Eventually I caught her making love to an unidentified person. Shortly afterwards the sheriff also arrived and spotted me. I fled, leaving my scarf behind on the branch of a bush. My girlfriend disappeared under suspicious circumstances and was later found dead. Shunned by many, I was immediately considered the main suspect. While in the interrogation room, I was shown a white cloth, which the sheriff identified as the item used to strangle the girl. I denied that the girl and I were romantically involved. Locals vandalized o...
Comments
Post a Comment