Skip to main content

Posts

Showing posts from March, 2024
توی دبیرستان یک هم کلاسی داشتیم که خیلی قدش بلند بود. سال سوم بچه ها به اون می گفتند دراز. سال چهارم اسمش شد شلنگ  
In the late 90s I was in an AOL chatroom and getting on some other guy's nerves. I made some comment which he tried to make it out as a homosexual admission and seemingly wanted to show his disgust by saying "eeeeeeeeeew" except he forgot the w so it became eeeeeeeeee and in response I also typed eeeeeeeeee. A girl then joined the chatroom with a name of Shauna followed by some numbers (for example Shauna123). Wanting to interact with her before anyone else the guy quickly typed "hi" followed be the girl's username but he left out the numbers and in his rush also dropped the a at the end and mistyped the rest which came out as "Hi Sahun", to which I also typed Sahun. The guy cursed me out and I responded eeeeeeeeee. The guy became more enraged so I typed sahun again and as he went off cursing me I alternately typed sahun and eeeeeeeeee and before long everyone in the chatroom joined in and it became a group hypnotic chant of sahun-eeeeeeeeee. Seein...
در کلاس سوم راهنمایی سر کلاس آقای اکرامی سر درس مبناهای غیر از ده، یک امتحان گرفته بودند و همه خراب کرده بودند. امتحان را که پس دادند به کلاس گفتند تا حالا من یادم نمیاد که بعد از یک امتحان اینقدر بهونه های مختلف شنیده باشم....امتحان را بی هوا گرفتید....اصلا روز امتحان توی برنامه ما قرار نبود ریاضی داشته باشیم...مسائل مربوط به این درس را به اندازه کافی در کلاس مرور نکردیم....اصلا ورقه امتحان بو میداد  
We can not not burp when playing soccer if our professor is an oriental guy with long hair.
سال چهارم قمیسی که در مورد تابع درس میداد داشت انواع و اقسام تابع ها را توضیح میداد و میگفت تابع فرد اینست، تابع زوج اینست، تابع هم فرد و هم زوج تابع ایست که هم فرد باشه و هم زوج، تابع نه فرد و نه زوج تابع ایست که نه فرد باشه و نه زوج. با این حرفش همه بچه ها خندیدند و گفتند خوب اینکه معلوم بود، دیگه توضیح دادن نمی خواست. اون هم جواب داد:  نه همیشه که اینطوری نیست که هر چیزی توضیحش مثل اسمش باشه. مثلا اگر یکی اسمش حسین قلی پریم باشه که نباید از حسین قلی مشتق بگیریم تا بفهمیم اسمش چیه
“I recently made the decision to not continue serving on the board of WeightWatchers,” said Winfrey, who served on the board for nearly a decade after acquiring a 10 percent stake in the company in 2015. “I made that decision because I wanted no perceived conflict of interest for this special,” she added, referring to her interview with WeightWatchers’ chief executive officer Sima Sistani.  Sistani discussed WeightWatchers’ shift in strategy after purchasing Sequence, a telehealth company that specializes in prescribing weight loss medication, in 2023. Part of this shift, according to Sistani, also emphasizes reframing obesity as a disease. “We are the most clinically tested, evidence-based, science-backed behavior change program, but we were missing the third prong which was biology,” Sistani told Winfrey. “There could be somebody who needs medication because they have that biological underpinning, and what’s so important for us is to provide that care and als...
ترم دوم در دانشگاه شریف (راستی چنانچه خبر نداشتید من دانشگاه شریف میرفتم) برای واحد و کلاس بر داشتن جمع شده بودیم و مسئول اون قسمت اعلام کرد که ۲۰ تا ۲۰ تا اسمها را میخوند و اسامی خونده شده وارد سالن میشوند و کلاس بر می دارند. ما پیش خودمون فکر کردیم خدا کنه اسم ما را زوتدر بخونه تا کلاس های مورد نظرمون پر نشود. اگر چه خیلی هم زود اسم ما را نخوند اما خوشبختانه کلاس هایی که می خواستم پر نشده بود و تنها اشکال اون شب این بود که دختری در حین واحد بر داشتن تهمت انگولک کردنش را به من زد. در هر صورت وقت باز کردن در سالن رسید و مسئول اونجا شروع کرد اسمها را خوندن: مسئول اونجا: علی حسینی. بقیه دانشجویان: شیره! مسئول اونجا: محسن هدایتی. بقیه دانشجویان: شیره! مسئول اونجا: ژامک زابلی. بقیه دانشجویان: شیره! مسئول اونجا: نهال تقی بیگلو. بقیه دانشجویان: شیره! مسئول اونجا: خفه شید  
This attack happened about 25 years ago. I believe I was a sophomore at the time. I was coming back from school (which coincidentally shared a name with me) and I had an option of either taking Zaferanieh St. or Pesian St. As it was I used to take Zaferanieh going to school but Pesian coming back. This particular day as I took Pesian St. I was actually on the left side of it even though I would gradually have to make a right on one of the side streets. I arrived at the intersection of a side street which had a yellow public phone booth situated there. I had actually utilized this phone booth many times when making crank calls to people I knew or girls whose numbers had been shared with everyone in school. The phone booth had many of its windows broken out and one could easily hear the conversation taking place inside.  This particular day an elder woman was inside (I would estimate maybe in her late 40s or early 50s) and if I’m not mistaken was wearing a black ...
می خواهم یک داستان براتون بگم اما توی این داستان هر جا کلمه دست باشه من بجاش میگم چیز. داشتم توی خیابون میرفتم که اون ور خیابون دوستم را دیدم و برای جلب توجهش از دور چیزم را برایش تکون دادم. اما دیدم اصلا محل من نمیگذاره. رفتم طرفش و نزدیکش که شدم خودش را کشید کنار و به من گفت به من چیز نزنی ها که از تو دلخورم. گفتم چیزم به دامنت مگه من چکار کردم؟ گفت چیز به دلم نزن که داغ دلم تازه میشه. گفتم به خدا من کاری نکردم، حتما چیز کسان دیگری در کار بوده که تو را ناراحت کردند. گفت از این حرفها چیز بر دار و ولم کن. گفتم حالا هر چی بوده ببخشید، چیز بده آشتی کنیم. گفت محال است که چیز بدم. منم که دیدم اینطوریه به زور چیزش را گرفتم و گذاشتم توی چیزم و حسابی فشار دادم تا مرا ببخشه و سر انجام چیز در چیز هم به راه افتادیم. آخر اون روز هم با یک ضرب گلوله او را کشتم  
In the 80s one of my peers showed me his dance moves which involved hand movements tracing a cross across his body accompanied by the sound of khhhhhhhhhhh.
توی نمایشگاه بین المللی با علیرضا بودیم و توی اون از بلندگوها آهنگ اکسیژن پخش میشد. هی به من گیر داده بود که ببینیم کجا میتوانیم نوار اکسیژن را بخریم. آخرش رسیدیم به یک غرفه ای که پسری نشسته بود و نوار قصه های مختلف جلویش بود و یکی از اونها را هم گذشته بود که مشتری جلب کنه. در حالی که هنوز صدای آهنگ اکسیژن از بلندگوها شنیده میشد علیرضا از پسره پرسید "اینی که داره پخش میشه را داری؟" پسره گفت بله دارم. علیرضا پرسید چنده؟ پسره گفت ۱۰۰ تومان. علیرضا بر گشت و به من گفت نوار اکسیژن ۱۰۰ تومان خوبه، ازش می خرم. و بعد به پسره گفت که بیاره نوارش را. همینطور که ما بین خودمون حرف میزدیم پسره رفت پشت غرفه و بعد در حالیکه یک نوار قصه های کوچک برای بچه ها دستش بود بر گشت و گفت بفرما. ما اینقدر خندمون گرفت که همون جا ولو شدیم و از شدت خنده اصلا تمام بدنمون می لرزید و پسره هم اگر چه چند سال هم از ما کوچکتر به نظر می رسید (ما حدود ۱۹-۲۰ بودیم) در اون وضعی که ما داشتیم با اردنگی ما را بیرون کرد  
Sam Tehrany was on the People's Court. He won his case.
توی دهه ۸۰ در ایران در مورد بوی جورج می گفتند: این انگلیس ها همه اش یک زن خوشگل بینشون هست اون هم مرده  
This boob job was anything but uplifting. A woman claims a botched breast lift performed in New York left her saggy and sad. Stephanie Brown, 54, went to plastic surgeon Behnaz Fayazi to get her abs flattened and her breasts boosted high enough so that “she would no longer have to wear a bra to support or lift them,” according to court papers. Brown claims that within two months of the May 2009 surgery, her breasts “have begun to approach the same position they were in prior to the procedure.” Fayazi, who has a practice in Chevy Chase, Md., didn’t respond to a request for comment. A representative for Lenox Hill Hospital, where Brown had her surgery, declined to comment.
آخرهای دهه ۶۰ نمیدونم چطور بود که هیچ کدام از گزارشگرهای فوتبال اسم ها را نمیتونستند درست بگویند یا اینکه اقلا اگر هم غلط میگفتند به همون اسم غلط نمیچسپیدند. موقع بازی های مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۰، عابدزاده از احمد رضا تبدیل میشد به محمد رضا، فنونیزاده از مرتضی تبدیل میشد به مجتبی ، کرمانی مقدم تبدیل میشد به کرمانی مقام. توی بازی های داخلی سعید عزیزیان در یک بازی به اسم خودش بازی میکرد، در بازی بعدی میشد وحید عزیزیان، و در بازی بعدی (مقابل تام اصفهان) هم میشد امید عزیزیان. از همه بدتر بازی رئال مادرید و آس میلان بود که به این ها اسم ها شروع شد و در طول ۹۰ دقیقه بازی یواش یواش شد میلان آس مقابل رئال مادرید، بعد شد رئال مقابل میلان، بعد شد میلان آس مقابل رئال، بعد شد مادرید مقابل میلان، بعد شد رئال مادرید مقابل میلان و سر انجام به عنوان رئال مقابل آس میلان تموم شد. آخر های بازی دیگه سرگیجه گرفته بودم که بفهمم کی مقابل کی بازی میکنه  
Authorities have arrested a sex offender in the death of an Iranian exchange student who was attending the University of Nebraska at Omaha when she was killed in 1983. Bud Leroy Christensen, 67, was awaiting extradition from Nebraska to the Pottawatomie County Jail in Council Bluffs, Iowa, on a first-degree murder charge, The Omaha World-Herald reported. During a court hearing Tuesday, he waived his right to fight extradition. Fishermen found the body of Firozeh Dehghanpour, who was in her mid-20s, on Aug. 14, 1983, under a bridge north of Council Bluffs. An autopsy determined she bled to death from several cuts. Authorities at the time suspected she was killed somewhere else by someone she knew. In the month after the slaying, detectives interviewed Dehghanpour’s acquaintances and took fingerprints and hair samples from more than 100 UNO students of Middle Eastern descent. The effort yielded nothing. Sgt. Jim Doty, of the Pottawattamie County Sheriff's Office, b...
یک زنی سوار تاکسی بوده که یک دفعه تاکسی می ایستد و مردی سوار میشود. مرد کمی بو می کند و خطاب به زن میگوید به به، چه بوی خوبی. زن جواب میدهد: نیناریچی. یک دفعه مرده یک آروغ بلندی میزند و زنه می گوید: وای چه بوی وحشتناکی. مرده جواب میداد: لوبیا چیتی. بعد مرده اسهالش میگیره و شروع میکنه توی تاکسی ریدن. از اونجا که قفلهای در تاکسی خراب شده بودند هیچ کس نمی تونه از تاکسی خارج بشه و اسهال مرده کم کم تمام تاکسی را پر میکنه و همه در آن غرق میشوند.  
A sheriff’s deputy was back at Remy’s Ratatouille Adventure on March 30, where a Disney manager reported Sherwin Shayegan was “constantly causing issues inside the park,” the arrest report said. He threw items on the ground when authorities escorted him out of Epcot.   Shayegan waited for a taxi to take him back to his hotel, and the deputy was writing the trespass paperwork when Shayegan pulled down his clothes, exposing his penis “to those present,” the arrest report said. He has also been charged with exposing his sexual organs, a misdemeanor, according to Orange Circuit Court records. The Public Defender’s Office, which is listed as the attorney representing both Fitzpatrick and Shayegan, could not be reached for comment.  
قلی و بابا حکیم روی الاغ سوارند توی الاغ سواری تو ده لنگه ندارند میپزه مادر بزرگ توی تنور کلوچه بوی خوش کلوچه میپیچه توی کوچه  
A group of at least five self-proclaimed "sovereign citizens" moved into an empty Maryland mansion and tried to claim it as their own, the Baltimore Sun reported Thursday. The group, which included a dentist and a convicted sex offender, moved in, changed the locks, and put a chain across the driveway with a "private property" sign. The homeowner, who did not want to be named due to safety concerns, had moved out of the $1.5 million home in Baltimore County and listed it for sale after the death of her husband last year. When a neighbor noticed unusual activity, including people unloading furniture, she notified the homeowner. The homeowner then realized she was being sued for property ownership. Police reports reviewed by the Baltimore Sun said one of the people called the takeover a "sovereign acquisition." Sovereign citizens believe they should choose which laws they follow, according to the Southern Poverty Law Center. The movement i...
یک معما: کی میتونه یک احساس دسته دوم اسم ببره؟  
A memory I have of school days was when we went to Tajrish. There was guy there who would always be walking through the bazaar with his arms stretched out and was supposedly blind. He would be constantly yelling out “آی برادران کمک کنید....” and when people placed money in his hand he would pray for them. We used to play the game “کی کجا با کی چکار میکرد” and it was always hard to come up with all the names even after using all of our classmates and teachers so his name somehow got in the mix. Since we didn’t know his name we just referred to him as “آی برادران”. One night we had gone to Shahr’e Bazi next to Evin Prison and Atisaz buildings and it was the end of the night and we were leaving when outside we saw someone sitting on the curb that kinda looked like him. My friend told me to get closer and see if it was in fact him but his head was kinda down and it was dark anyway so I wasn’t able to tell. So my friend said go and ask him but I didn’t want to and he kept...
کسی کتاب اصیل آباد را خونده؟ لجم میگرفت از اون کتاب، مردم ده همه اومده بودند شهر فرنگ تماشا کرده بودند و کلی جنس خریده بودند، آخرش بجای اینکه پولش را بدهند زدند پیله وره را کشتند و گفتند اون ما را توی قرض انداخت با این جنس های غیر ضروری که به ما فروخت. چشمتون کور میخواستید ازش جنس نخرید
I've often wondered whether the line "You shelter me from liberty" in Duran Duran's 1993 song "Love Voodoo" is making a reference to their 1990 Liberty album which did not do well.
زنگ خورد، زنگ خورد، بابا بزرگ کلاس شروع شد، زنگ خورد  
The other day when I was driving in an area that I was unfamiliar with I ended up in a neighborhood where the streets had no name.  
تا حالا کسی موهایش را عروسکی شونه کرده؟  
In Iran nobody could understand the lyrics and particularly the chorus line of the song "Pour some sugar on me". Some people thought it said "hug and kiss a man". And by some people I mean one person.
ایران که بودم در طول سال اسم مربیان و بازیکنانی که بنظرم خیلی خوب بودند را توی یک دفترچه مینشتم. بعضی از آنها معروف بودند اما بسیاری هم هنوز معروف نشده بودند و طی چند سال آینده تازه بقیه دنیا قابلیت های اونها را کشف میکردند. اینی که گذاشتم مال سال ۱۹۹۱ است که آخرین سالی بود که این کار را کردم. آخر صفحه هم تیم های ملی که بنظرم از همه بهتر بودند را می نوشتم (در آن سال فرانسه، انگلیس و آرژانتین را نوشتم). قبل از اینکه بازیکنی را با خودکار بنویسم اول با مداد در پایین صفحه می نوشتم که معنی آن این بود که هوای این بازیکن را داشته باش و اگر بازی خوبش ادامه پیدا میکرد اسمش را با خودکار وارد می کردم. از اونجا که خیلی اون موقع توی تلویزیون بازی نشون نمی دادند و اینترنت هم نبود بیشتر اطلاعاتم را باید از طریق خوندن مجلات و روزنامه می گرفتم. برای همین بیشتر اونهایی که نوشتم فوروارد هستند چون میشه خوند که فلانی چند تا گل زده ولی هیچ کس نمی نوشت فلان دفاع چند بار جلوی حملات حریف را گرفته. مال سال ۱۹۹۲ را هم شروع کرده بودم و چندتا بازیکن را با مداد وارد کردم (جورج ویا، مارک هیوز و...
An Iranian couple who arrived to Australia by boat five years ago have allegedly been flooding the streets of Sydney with the deadly drug 'ice'. Ali Maleki and Yosra Rabieh, from the city's north-west, are two of several Iranians in Australia on temporary protection visas recently arrested over alleged meth trafficking, The Daily Telegraph reported. The couple, who share two young daughters, were arrested last week after police allegedly seized more than 36kg of ice, over $260,000 in cash, three luxury cars and more than 100 ampules of steroids at homes in Hornsby and Asquith. Maleki and Rabieh have each been charged with supply large commercial quantity of prohibited drugs and participate in a criminal enterprise. A third Iranian has been charged with being an accessory after the fact of supplying drugs. In a separate bust last week, two Iranian nationals were arrested in Sydney, allegedly trying to import almost 10 kilograms of ice hidden in honey ja...