شیپورچی خیلی خره و پدر پسر شجاع روی سر خانوم کوچولو رید و گفت آقا اجازه جواب میدم زود تند سریع جواب میدم هر آدمی تو دستهاش ۱۱ تا انگشت داره و همیشه بیداریم زرنگ و هوشیاریم و حنا دختری در مزرعه گلدوزی میکرد چون علی کوچولو خونه شون در داره حیاتش باغچه داره زور و ضد ضربه واترپروف خشتکش پاره شد و گالنی در مدرسه والت خیلی خیکی بود و بچه ها با هم میخواندند ما بچه های نازنازی به این خوبی تمیزی از دوره گردهای محل نمیخریم هیچ چیزی و لوسین زد پای دنی را شکوند و آنت را حامله کرد و هاچ ننه اش را پیدا نکرد ولی بجاش بل و سباستین با هم عروسی کردند و توی عروسی با هم خوندند ك مثل کپل صحرا شده پر ز گل و مردم هم جواب دادند آفرین صد آفرین هزار و سیصد آفرین آقا و سگ خوب و نازنین و آقای چاق رفت توی زباله دان تاریخ و با هم میگیم یک صدا بازی شادی تماشا و سلطان به سلطان بانو گفت کسر خواب داریم ما چون باربا پاپا عوض میشه و شیلا داد زد سنباد جونم چون زن آقای گرفتار ۹ تا بچه زاییده بود و بنابراین مادربزرگ قلی به اون گفت قلی جون این یک ضرب المثله و در جام وحدت شعار میدادند هیچ اشکالی نداره بازی اد...
Go away